هوشی که دنیا را بی واسطه می بیند: تجربه نادرِ آگاهی در مرز علم و عرفان

به گزارش مجله پریها، مارگو سال هاست که پیش از شروع تشنج هایش وارد حالتی می گردد که به سختی می توان نامی برای آن پیدا کرد، حالتی که در آن همه چیز روشن تر، آرام تر و شبیه آغوشی گرم از سوی دنیا است. او می گوید در این لحظه ها گویی رابطه ای پنهان درونش فعال می گردد و واقعیت را بدون لایه های تفسیر و قضاوت حس می نماید، تجربه ای که پژوهشگران آن را ادراک مستقیم آگاهی می نامند.

هوشی که دنیا را بی واسطه می بیند: تجربه نادرِ آگاهی در مرز علم و عرفان

این حالت نادر معمولا پیش از یک تشنج رخ می دهد و در افراد بسیار کمی دیده می گردد اما همان چند ثانیه کوتاه، احساس یکی بودن با دنیا را به همراه دارد. در روایت های بیماران، توصیف هایی از شناور بودن، درک عمیق تر از هستی و نوعی اعتماد کامل به ساختار کیهانی تکرار می گردد. همین روایت ها باعث شده مفهوم آگاهی بدون فیلتر به عنوان کلمه کلیدی طولانی این گزارش مورد توجه قرار گیرد. آنالیز این تجربه مرزی میان علم عصب شناسی و درک فلسفی از آگاهی نشان می دهد شاید فکر انسان در موقعیت هایی خاص بتواند دنیا را به شیوه ای بی واسطه و خام دریافت کند. پرسش اصلی این است که آیا این لحظه های استثنایی راهی به سوی فهمی تازه از کارکرد آگاهی و نسبت ما با دنیا باز می نمایند.

ریشه های عصبی تجربه های سرشار از شادی و آگاهی بی فیلتر

در عصب شناسی، حالتی که مارگو توصیف می نماید با نام اِپیلِپسی سرخوشانه یا ecstatic epilepsy شناخته می گردد و به سبب ایجاد یک اُورا یا پیش آگاهی خاص پیش از تشنج طبقه بندی می گردد. در این حالت، مغز برای چند لحظه وارد شرایط غیرمعمولی می گردد که با افزایش خودآگاهی، احساس وحدت با دنیا و ادراک مستقیم آگاهی همراه است.

پژوهشگران شرح می دهند که تشنج ها در اصل نتیجه آشفتگی الکتریکی در شبکه های عصبی هستند اما در این نوع خاص، ناحیه ای ویژه در مغز فعال می گردد که به پردازش هیجان، حس انسجام درونی و تجربه های عمیق عاطفی مرتبط است. در روایت های بیماران، لحظه ای توصیف می گردد که در آن مرز میان خود و دنیا بیرونی شفاف می گردد و فرد برای چند ثانیه احساس می نماید بخشی از یک کلیت بزرگ تر است.

این تجربه آن قدر قدرتمند است که بعضی بیماران می گویند چنین لحظه هایی نگاه آن ها به زندگی، مرگ و معنا را تغییر داده است. در همین جا است که پژوهش درباره این نوع تشنج از محدوده پزشکی فراتر می رود و به پرسشی فلسفی درباره ماهیت آگاهی نزدیک می گردد. اینکه چگونه یک تغییر موقت در فعالیت الکتریکی مغز می تواند چنین تجربه ای ژرف و گاه عرفانی ایجاد کند نشان می دهد آگاهی انسان بسیار پیچیده تر از چیزی است که تنها در قالب عملکرد نورونی شرح داده گردد.

نقش لُب گیجگاهی و انسولای قدامی در این حالت نادر آگاهی

در کوشش برای شرح زیستی این تجربه، نگاه پژوهشگران ابتدا به لُب گیجگاهی معطوف شد که مرکز پردازش خاطره، تفسیر حس ها و سازمان دهی تجربه های درونی است. اما تحقیقات تازهتر توجه گسترده ای را به ناحیه ای کوچک تر و عمیق تر از مغز معطوف نموده است که انسولای قدامی یا anterior insula نام دارد و نقشی اساسی در پردازش هیجانات، حس یکپارچگی درونی و تجربه های مرتبط با آگاهی لحظه ای دارد. تحریک مستقیم این ناحیه با الکترود در بعضی بیماران توانسته حالت شبیه اکتاسی ایجاد کند که این موضوع اهمیت آن را در شکل گیری ادراک مستقیم آگاهی نشان می دهد.

البته همه افراد با تحریک این بخش وارد چنین تجربه ای نمی شوند و همین نکته پیچیدگی بیشتری به فرآیند می افزاید. در همان حال، بعضی پژوهشگران به نقش هیپوتالاموس (hypothalamus) نیز اشاره نموده اند که مرکز تنظیم تعادل های زیستی بدن است و در پیوند میان احساسات شدید و واکنش های فیزیولوژیک نقش مهمی دارد. چنین ترکیب پیچیده ای از منطقه ها مغزی نشان می دهد این حالت تنها نتیجه فعالیت یک ناحیه نیست بلکه حاصل همکاری شبکه هایی است که با هیجان، خودآگاهی و یکپارچگی تجربه در ارتباط هستند. به همین علت، درک این حالات نیازمند نگاه شبکه محور به مغز است نه تکیه صرف بر یک نقطه عصبی.

چرا بیماران این تجربه را عرفانی وصف می نمایند؟

در روایت بیماران، واژه هایی مثل درخشش، شناوری، بی زمانی و وحدت با کل دنیا بارها تکرار می گردد، گویی لحظه ای می رسد که فیلترهای فکری کنار می روند و دنیا همان گونه که هست تجربه می گردد. این تجربه، حتی در کسانی که هیچ باور مذهبی ندارند، حالتی شبیه تجربه عرفانی ایجاد می نماید و همین موضوع توجه عصب شناسان را به سمت ارتباط احتمالی میان این شرایط و تجربه های عارفان، متفکران یا حتی بعضی شخصیت های تاریخی جلب نموده است.

پزشکان می گویند این حالت مانند آن است که مغز برای چند ثانیه از پیش بینی های همیشگی خود دست می کشد و اجازه می دهد واقعیت به شکل مستقیم وارد ادراک گردد. فرآیند پیش بینی سازی که پایه اصلی فهم ما از دنیا است معمولا باعث می گردد اطلاعات حسی با الگوهای درونی هماهنگ شوند اما در لحظه هایی نادر، این سیستم از کار می افتد و آگاهی در حالت خام و بی واسطه ظاهر می گردد.

همین ویژگی است که بیماران را شگفت زده و گاه دگرگون می نماید چون برای نخستین بار حسی را تجربه می نمایند که از چارچوب های معمول فراتر می رود. این تجربه، حتی اگر کوتاه باشد، تصویری متفاوت از توانایی های فکر نشان می دهد و پرسشی اساسی را مطرح می نماید که آیا آگاهی تنها محصول واکنش های عصبی است یا لایه هایی عمیق تر در آن وجود دارد.

چرا بعضی بیماران از درمان پرهیز می نمایند؟

اگرچه این حالت معمولا پیش عایدی یک تشنج است و پس از آن ممکن است فرد دچار بیهوشی، گیجی یا تشنج شدید گردد اما با این حال بعضی بیماران می گویند اگر تنها همین لحظه های سرخوشی را تجربه می کردند هرگز حاضر نبودند دارو مصرف نمایند. این موضوع سختی های اخلاقی خاصی برای پزشکان ایجاد می نماید چون باید میان امنیت جسمی بیمار و ارزش گذاری شخصی او نسبت به تجربه اکتاسی تعادل ایجاد نمایند.

بسیاری از بیماران گزارش می دهند لحظه اکتاسی درک آن ها از مرگ را تغییر داده و احساس آرامشی ایجاد نموده که در زندگی عادی آن را تجربه ننموده اند. اما خطرات ناشی از تشنج باعث می گردد پزشکان ناچار باشند درمان را توصیه نمایند حتی اگر بیمار نسبت به از دست رفتن آن تجربه نادر احساس ناراحتی داشته باشد. این تضاد میان تجربه فکری ارزشمند و پیامدهای جسمی خطرناک نشان می دهد درک آگاهی نه تنها مسئله ای علمی بلکه مسئله ای انسانی و وجودی نیز هست. هر بیمار روایت متفاوتی دارد و همین روایت ها محققان را ترغیب می نماید که مسیرهای تازه ای برای فهم ماهیت آگاهی و ارتباط آن با مغز بیابند.

آیا تجربه اکتاسی می تواند سرنخی برای فهم سرچشمه آگاهی باشد؟

پژوهشگران علوم اعصاب می گویند تجربه هایی مانند اکتاسی نشان می دهند آگاهی یک ساختار یک لایه و ساده نیست بلکه حاصل هم زمانی چندین حلقه پردازشی در مغز است که در شرایط خاص می توانند از نظم معمول خارج شوند. در حالت عادی مغز دنیا را بر اساس پیش بینی می فهمد اما وقتی این شبکه پیش بینی مختل می گردد فرد با حجمی از اطلاعات خام روبه رو می گردد که بدون تفسیر وارد آگاهی می گردد. همین موضوع باعث می گردد بیمار احساس کند دنیا ناگهان شفاف تر و بی واسطه تر شده است.

بعضی محققان می گویند شاید بخشی از تجربه های عارفانه، مکاشفه های تاریخی یا حتی روایت هایی از شخصیت هایی مانند ژان دارک یا ترزا آویلا از چنین اختلال های موقتی سرچشمه گرفته باشد. این ادعا به معنای نفی ارزش تجربه های معنوی نیست بلکه کوششی است برای شرح اینکه چگونه یک شبکه عصبی می تواند چنین کیفیت گسترده ای از تجربه انسانی را فراوری کند. به همین دلیل، بحث هایی تازه درباره مرز میان آگاهی زیستی و تجربه های عمیق فکری شکل گرفته است و پرسش هایی مانند اینکه آیا مغز در لحظه اکتاسی به زیرلایه متفاوتی از پردازش دسترسی پیدا می نماید مطرح شده است. چنین سوال هایی نشان می دهد چقدر فاصله میان علم و پرسش های وجودی کمتر از چیزی است که تصور می کنیم.

روایت بیماران و پیامدهای روانی آن

روایت هر بیمار تصویری منحصر به فرد از تجربه اکتاسی ارائه می نماید و هریک جنبه ای از این پدیده را روشن می نماید که با روش های آزمایشگاهی قابل ثبت نیست. بعضی بیمارها می گویند پس از تجربه های مکرر اکتاسی ترسشان از مرگ کمتر شده چون احساس می نمایند بخشی از ساختار بزرگ تر دنیا هستند و در این ساختار نوعی معنای درونی وجود دارد.

این تغییر نگرش در بیماران نشان می دهد تجربه های آگاهی بی فیلتر می تواند پیامدهای روانی مثبت داشته باشد حتی اگر منشأ آن اختلالی در فعالیت الکتریکی مغز باشد. پزشکان تأکید می نمایند که چنین احساس هایی لزوما نشانه یک گرایش مذهبی نیست بلکه نوعی بازتنظیم ادراک از دنیا و جایگاه فرد در آن است. در بعضی افراد نیز مشاهده شده که افزایش حس خودآگاهی پس از این تجربه ها باعث تقویت اعتمادبه نفس شده است و این تاثیر مدت ها پس از انتها تشنج نیز باقی می ماند.

چنین پیامدهایی باعث شده بحث درباره اخلاق درمان در این بیماران پیچیده تر گردد چون پزشک باید بداند حذف این تجربه نادر ممکن است بخشی از معنای زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد. این موضوع به شکل ضمنی یادآور این نکته است که آگاهی تنها یک پدیده زیستی نیست بلکه به تجربه های وجودی فرد نیز گره خورده است.

آیا تجربه های مشابه را می توان بدون تشنج ایجاد کرد؟

پژوهشگران شرح می دهند که تجربه هایی مشابه با اکتاسی در شرایط غیرپزشکی نیز گزارش شده است و یکی از مهم ترین حوزه ها در این زمینه، تمرین های عمیق مراقبه و کاربرد مواد روان گردان کنترل شده است. در این موقعیت ها نیز افراد احساس وحدت با دنیا، کاهش مرزهای خود و افزایش شفافیت فکری را تجربه می نمایند. مقایسه این گزارش ها با تجربه بیماران نشان می دهد که شاید مغز در مسیرهای متفاوتی بتواند به حالت ادراک مستقیم آگاهی دست پیدا کند.

البته در برخلاف تشنج، این روش ها قابل کنترل تر و کم خطرتر هستند و به همین علت موضوع تحقیق های گسترده قرار گرفته اند. در این پژوهش ها بر نقش شبکه انسولای قدامی، لُب گیجگاهی و سامانه های مرتبط با آگاهی لحظه ای تاکید می گردد. اگر این مسیرها بهتر شناخته شوند شاید بتوان چارچوب علمی تازه ای برای فهم تجربه های معنوی و فلسفی ارائه داد که بر پایه همکاری چندین شبکه عصبی راسخ باشد. چنین تحلیلی می تواند نوعی آشتی میان تبیین علمی و تجربه های انسانی ایجاد کند و نشان دهد آنچه ما تجربه عرفانی می نامیم همیشه خارج از مسیرهای زیستی نیست.

جمع بندی

تجربه اکتاسی در بیماران مبتلا به تشنج نشان می دهد مغز می تواند برای چند ثانیه دنیا را در قالب ادراک مستقیم آگاهی ثبت کند. این تجربه کوتاه به احساس وحدت با دنیا و افزایش خودآگاهی منجر می گردد و اثرهای روانی پایدار دارد. پژوهش ها نقش انسولای قدامی و شبکه های مرتبط با هیجان و آگاهی را در این حالت برجسته می نمایند. فهم بهتر این تجربه ها می تواند به درک عمیق تری از ماهیت آگاهی و پیوند آن با ساختار مغز منجر گردد.

FAQ - پرسش های رایج

1. اکتاسی در اپیلپسی دقیقا به چه حالتی گفته می گردد؟

اکتاسی نوعی اُورا پیش از تشنج است که با احساس شادی شدید، افزایش خودآگاهی و ادراک مستقیم آگاهی همراه است. این حالت تنها چند ثانیه طول می کشد اما کیفیت آن بسیار عمیق است.

2. کدام بخش های مغز در ایجاد این تجربه نقش دارند؟

انسولای قدامی، لُب گیجگاهی و شبکه های مرتبط با پردازش هیجان در این حالت نقش مهمی دارند. فعالیت غیرعادی این شبکه ها باعث ایجاد حس وحدت و پاک شدن فیلترهای ادراکی می گردد.

3. آیا تجربه اکتاسی خطرناک است؟

خودِ تجربه اکتاسی خطرناک نیست اما معمولا پیش از یک تشنج رخ می دهد و ممکن است با بیهوشی یا تشنج شدید دنبال گردد. به همین علت پزشکان درمان را توصیه می نمایند.

4. آیا افراد سالم می توانند چنین تجربه ای داشته باشند؟

در بعضی شرایط مانند مراقبه عمیق یا مصرف کنترل شده مواد روان گردان گزارش هایی مشابه ثبت شده است. این حالت ها نیز با افزایش خودآگاهی و احساس یکی شدن با دنیا همراه هستند.

5. چرا بعضی بیماران نمی خواهند درمان واکنش های اکتاسی را متوقف کند؟

این تجربه برای بعضی افراد معنا بخش و آرام نماینده است و نگاهشان به زندگی را تغییر می دهد. همین مسئله باعث می گردد حذف آن به وسیله دارو برایشان سخت باشد.

6. آیا تجربه اکتاسی می تواند به فهم علمی آگاهی یاری کند؟

بله، چون نشان می دهد آگاهی می تواند در شرایط خاص ساختار متفاوتی پیدا کند. این تجربه ها سرنخ های ارزشمندی درباره شبکه های عصبی مرتبط با آگاهی ارائه می دهند.

منبع

دکتر علیرضا مجیدی

پزشک، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران

دکتر علیرضا مجیدی، نویسنده و بنیان گذار وبلاگ خبرنگاران .

بیش از دو دهه در زمینه سلامت، پزشکی، روان شناسی و جنبه های فرهنگی و اجتماعی آن ها می نویسد و کوشش می نماید دانش را ساده اما دقیق منتقل کند.

پزشکی دانشی پویا و همیشه در حال تغییر است؛ بنابراین، محتوای این نوشته جایگزین ویزیت یا تشخیص پزشک نیست.

دربارهٔ علیرضا مجیدی در خبرنگاران

مطالب مرتبط

شبه علم چیست؟چگونه شبه علم را از علم تشخیص دهیم؟

مؤسس پایرِیت بِی در کامبوج دستگیر شد

با تکنیک مغزخوانی تازه می توان به صورت تقریبی گفت که شما اخیرا چه داستانی شنیده اید یا به چه…

روبان های آگاهی دهنده نمادین که برای آگاهی دادن به مردم در خصوص بیماری های مختلف در روزهای خاص بیماری ها استفاده…

یک نگاه نادر به کشور مرموز کره شمالی به یاری پهپادی که یک عکاس در مرز این کشور…

آیا نسل تازه ای از انسان ها در راه است؟ نوزادان ویرایش ژنتیکی در مرحله جنینی، مرز تازهٔ علم و…

منبع: یک پزشک
انتشار: 24 آبان 1404 بروزرسانی: 24 آبان 1404 گردآورنده: pariha.com شناسه مطلب: 5118

به "هوشی که دنیا را بی واسطه می بیند: تجربه نادرِ آگاهی در مرز علم و عرفان" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "هوشی که دنیا را بی واسطه می بیند: تجربه نادرِ آگاهی در مرز علم و عرفان"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید