از سنگ قبرها چه می توان آموخت؟
به گزارش مجله پریها، سنگ قبرها حرف می زنند و مخاطب شان هم معین است. آن ها با جملات کوتاه شان از ارزش ها و باورهای درگذشتگان می گویند.
نوشته های روی سنگ قبر، جدا از قالب های نام، تاریخ تولد و مرگ، یادداشتی ماندنی هستند که شخص مدفون شده در زیر آن هیچ کنترلی روی آن ها ندارد. با آنکه این نوشته ها گاه می توانند گمراه نماینده و مبهم باشند، اما بعلاوه منبعی مهم و داده ای ارزشمند برای مطالعات زبان شناسان به حساب می آیند.
زبان شناسان جهان به گورستان ها می فرایند، تا آنجا که می توانند به طور دقیق نوشته های سنگ قبرها را ثبت می نمایند، آن ها را با داده های تاریخی مقایسه نموده و سعی می نمایند با استفاده از آن ها به بیشتر پرسش های بنیادین تاریخی پاسخ دهند. این مردم که بودند و جامعه شان چگونه بود؟ چه چیزی برایشان مهم بود؟
قبل از اینکه برویم سراغ سنگ قبرها، باید متذکر شد که این مقاله روی سنگ قبرهای غرب اروپا و شمال آمریکا متمرکز است. سنت های سنگ قبر نویسی جهان آنقدر متنوع هستند که نمی توان همه را در یک مقاله جا داد؛ حتی در سطح قاره هم کار بزرگی است. برخی حتی موضوع شان را به آنالیز سنگ قبرهای یک شهر محدود می نمایند.
الیس سیرنیا (Elise Ciregna)، استاد مطالعات ادیان و مقابر در دانشگاه هاروارد، می گوید از زمانی که انسان توانست روی سنگ نقش حک کند اینگونه سنگ قبرها وجود داشته اند. اما سنگ قبرهای دقیق تر و جزئی تری که امروزه می بینیم (که عبارت هایی از کتاب مقدس، شعر یا توصیف زندگی فرد مدفون دارند) از قرن 17 میلادی آغاز شدند.
نکته کلیدی نوشته های سنگ قبرها این است که آن ها نه برای مرده بلکه برای زنده ها نوشته شده اند و حتی به صورت دقیق تر می توان گفت آن ها به زنده ها یادآوری می نمایند که شما عضوی از جامعه ای با عقاید و فرهنگی خاص هستید. سنگ قبرها لزوما حاوی اطلاعات چندانی درباره زندگی فرد درگذشته نیستند، اما در عوض سرشار از نشانه ها و نمادهای جامعه ای هستند که فرد به آن تعلق داشته و می توان فهمید چه چیزهایی برایشان ارزش بوده است.
در شمال شرق آمریکا، مجموعه قبرهایی وجود دارد که از روی قراردادهای زبانی روی سنگ شان، که به قرن 17 برمی گردد، می توان فهمید به مکتب کالوینیسم تعلق دارند. کالوینیسم یکی از شاخه های مذهب پروتستان بود که در آن می گفتند مؤمنان نیازی به کشیش ندارند و هر کسی می تواند گناهان را ببخشد. سنگ قبرها خیلی غم انگیز و سرراست هستند؛ در خیلی از آن ها نمونه هایی اینچنینی می بینید که نوشته: اینجا الیزابت، همسر ویلیام پابودی، خوابیده که در 31 می سال 1717 در سن 94سالگی درگذشت.
اما از همین یک جمله هم می توان اطلاعات نابی به دست آورد. اینکه در نوشته ها نام مردی و نوع رابطه زن با او ثبت شده نکته قابل توجهی است. همسر، بیوه، دختر و ...؛ این دسته از اطلاعات برایشان خیلی مهم بود که اهمیت نسبت زنان با مردان دیگر در آن موقع را می رساند.
نوشته ها در قرن نوزدهم هم ظریف تر می شوند و هم لحنشان عوض می گردد. آن حالت غم انگیز متن ها کمتر و بیشتر با مضامین مثبت نوشته می شوند؛ مثلاً بر یکی از آن ها نوشته: او نمرده بلکه خوابیده است. بر سنگ قبری دیگر، فردی برای مادرش چنین نوشته است: برای او نه اشک بریزید، نه بی فایده افسوس بخورید. الماسی که درون این تابوت قرار گرفته هنوز می درخشد.
تغییر در لحن نوشته ها البته به تغییر در گرایش مذهبی مردم شمال شرق آمریکا در آن موقع ربط دارد؛ آن ها از مکتب کالوینیسم به دیگر شکل های مذهب پروتستان تغییر گرایش دادند. اما جدا از آن، سرنخ های دیگری نیز از حکاکی ها به دست می آید؛ مثلاً روی قبر تاجران پیروز، دسته ای از شاخه های گندم حکاکی می کردند. شاخه درختی شکسته یا ستونی شکسته به این معنا بود که شخص خیلی زود از جهان رفته است.
جمجمه و دو استخوان که به صورت ضربدری هم دیگر را قطع نموده اند به این معنی نبود که طرف سارق دریایی بوده؛ بلکه نمادی از این بود که همه می میرند و مرگ جزئی از زندگی است. البته سنگ قبرهایی که حاوی مضامین نژادپرستانه هستند نیز دیده می شوند. در جای جای قبرستان می توانید ستون هایی ببینید که متعلق به فرد سیاه پوست بوده و رویش نوشته: در زندگی اش سیاه بود اما پس از مرگ به جامعه سفید وارد خواهد شد.
از بین سنگ نوشته ها، برخی تنها یک نام در بر دارند؛ مثلا: توماس بیل. گویا توماس بیل زمانی تاجری پیروز بوده که خیلی از دارایی هایش را از دست داد. روزی او ناپدید شد و چند هفته بعد جسدش را از آب گرفتند. شنیده ها حاکی از این بود که او خودکشی نموده است. خودکشی کردن هم در آن موقع نوعی تابو به حساب می آمد، به همین علت چیزی بر سنگ قبرش ننوشتند. با این حال، خانواده اش آنقدر ثروتمند بودند که آرامگاه آبرومندی برایش درست نمایند.
نقش سنگ تراش در نوشته های سنگ قبرها خیلی مهم است. سنگ تراشان پیش از اواخر قرن نوزده براساس تعداد حروف پول می گرفتند؛ به همین علت مدام مشتریان را تشویق می کردند که شعرهای طولانی بر سنگ ها بنویسند. آن سنگ تراشانی که بیشتر به کارشان وارد بودند و می توانستند با ظرافت بیشتری بنویسند حتی در مواردی کتابی را بر سنگ قبر جا می دادند.
نوشته های سنگ قبرها به مردمی که از آن ها تماشا می نمایند، می آموزند که چه چیزهایی برای درگذشتگان ارزش داشته است؛ مثلا مادر خوب بودن چگونه است؟ ارزش های یک مادر خوب چیست؟ با نگاه کردن به نام ها و صفاتی که روی سنگ قبرها هست، می توان شباهت های زیادی را میانشان پیدا کرد. یکی از نکته های قابل توجه در نوشته ها این است که اغلب جمله ها به زبان حال ساده هستند.
زمان حال ساده بنیادی ترین حالت فعل انگلیسی است: من می نویسم، او می نویسد، او نمی نویسد. اینگونه جمله ها در عین دقیق بودن آنقدر ساده هستند که به ندرت می توان معنایی ورای آن ها متصور شد. معمولاً از این جملات برای بیان حقایق، برنامه ها و امور روزمره استفاده می شده است؛ مثل جمله هایی نظیر من ساعت 9 صبح بیدار می شوم. زمان حال ساده زیادی ساده است؛ زیرا ماهیتا نمی تواند خیلی اطلاعات و نکات ظریف در خود جای بدهد.
در مقالات علمی وقتی می خواهند حقیقتی را بیان نمایند از اینگونه جملات استفاده می نمایند. انسان ها این جمله ها را نه فقط برای بیان حقایق علمی بلکه برای ابراز عقاید و باورهای خود نیز به کار می برند. همان حالت فعلی که در علم استفاده می گردد در باور، دین و سیاست هم کاربرد دارد.
اینگونه بیانات را اصطلاحاً جهانی سازی حقایق می گویند. آن ها ساخته می شوند و جای هیچ بحثی باقی نمی گذارند. این جمله ها نتیجه ای که حقیقت پنداشته شده را بیان می نمایند.
در سنگ قبرها از حرف تعریف The نیز زیاد استفاده شده است. معمولاً این حرف تعریف همراه با نامی می آید که قبلا معرفی شده است. اما در سنگ نوشته ها از این حرف تعریف بدون معرفی پیشینی استفاده می گردد. این بدین معنی است که خواننده سنگ نوشته، هر کسی که باشد، عضوی از آن جامعه و آشنا به ارزش های آن است. یک پیش فرض اساسی می گوید قبرستان برای خودی ها است نه دیگران.
زبان شناسی سنگ قبرها گاهی پیچیده و مبهم هستند. چقدر می توان به صحت آن بیانات اعتماد کرد؟ خصوصا وقتی هیچ کدام از سنگ قبرها بدی فرد درگذشته را نمی گویند. با این حال نمی توان انکار کرد که اطلاعات تاریخی زیادی میان آن ها وجود دارد. شاید برخی از آن ها مبهم باشند اما قابلیت تحلیل و بازیابی حقایق تاریخی را دارند.
منبع: کجارو / atlasobscura.com